تمرکز بر بدی

دنیای من...مادر

مینویسم...به عشق مادرم

صفحه اصلی | عناوین مطالب | تماس با من | پروفایل | قالب وبلاگ

تمرکز بر بدی

 

 در حال قدم زدن در گوشه ای از پیاده رو بودم...

از دور مردی را دیدم که کیسه هایی سنگین در دست دارد

 و هر از چندی کیسه ها را زمین می گذارد و نفسی تازه میکند...

به او نزدیک شدم و آرام گفتم :

 مسیر من با شما یکی است...میتوانم کمکتان کنم ؟!

مرد با اضطرابی عجیـــــــب گفت : نه...نمیخوام ! مرسی !

از کنارش آرام گذشتم و همچنان که قدم میزدم در فکر فرو رفتم...

دلیل اضطراب مرد چه چیزی می توانست باشد ؟!

نتیچه ی تفکر : آنقدر تمرکز بر بدی کرده ایم که

 هیچ درکی از خوبی برایمان نمانده...



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

+ نوشته شده در شنبه 10 خرداد 1393برچسب:, ساعت 10:2 توسط raha |